تجارت به عنوان مهم ترین شکل مبادله اجتماعی، فعالیتی است که منجر به شکل گیری مکان بازار شده است. بازار یکی از ویژگی های اصلی شهر اسلامی است که به صورت مجموعه ای یک دست و به هم پیوسته، در فضایی فشرده در میان شهر جای داشته و هنوز هم با وجود دگرگونی های ظاهری، ویژگی اصلی شهر اسلامی را تداعی می کند. جغرافیاي اقتصادي جدید خرده فروشی، با توجه به فضاهاي مصرف دوباره پیکربندي شده همچون مگامال و انتقال سرمایه خرده فروشی هم در درون شهر و هم موقعیت بین المللی، توجه خاصی به پدیده ي دوباره سازي و تغییر خرده فروشی نموده است. آنچه مشهود است بین بازارهای گذشته و مراکز تجاری امروز تفاوت های کالبدی و ماهوی بسیاری وجود دارد. شناخت شاخص های هویت مندی مکان، بیان اصول کالبدی معرف هویت ایرانی ـ اسلامی بازارهای سنتی، و شناخت مبانی حاکم بر طراحی مراکز تجاریِ معاصر قیاس ضمنی این دو را تسهیل می بخشد و ما را به ارائه راهبردهای طراحی این آخرین بر مبنای اصول حاکم بر نخستین رهنمون می سازد.
مفهوم هویت
هویت یک چیز را می توان بازتاب و تبلور صفات و مشخصاتی از آن چیز دانست که وجه تمایز آن را با چیزهای دیگر فراهم می کند. مهمترین شرط هویت مندی قابل تشخیص بودن است؛ یعنی امکان “بازشناسی” پدیده براساس شباهت های آن با پدیده های هم سنخ و تفاوت هایش با پدیده های غیر هم سنخ در ذهن. فرایند تشخیص هویت، فرایندی قیاسی است میان عینیتی موجود (ابژه) و پدیده ای ذهنی حاصل از پروسه ادراک (سوژه). اگر بازشناسی و برآورده شدن توقعات موضوعی شرط عام برای هویت مندی یک پدیده است، تشخّص و پاسخگویی به توقعات موضعی نیز شرط خاص برای تثبیت هویت به شمار می رود. این دو با برقراری رابطه ای متعادل قادر به هویت بخشی به یک پدیده هستند. فرهنگ را باید غنی ترین منبع هویت دانست.
در جوامع سنتی برخلاف جوامع مدرن و متاثر از فرایند جهانی شدن، فضا وابسته به مکان است. تحت تاثیر فرایند جهانی شدن، رابطه مستقیم و ساده میان مکان و فرهنگ و هویت به هم می خورد و رابطه پیچیده و دیالکتیک هویت و فضا جایگزین آن می شود. این فرایند همان گونه که فضا به مثابه بستار را نابود می کند، زمان به مثابه تداوم را از میان می برد، نیز با برهم زدن فضای انحصاری و از بین بردن مصونیت فرهنگ ها، قابلیت آنها در زمینه هویت سازی سنتی را کاهش داده و نوسان، سیّالی و اختلاط را جایگزین ثبات و خلوص فرهنگی می کند.
مفهوم بازار
بازار سنتی مبیّن هویت ایرانی، به بهترین شکل هنر اسلامی را به منصه ظهور می رساند. موقعیت بازار، ایجاد و توسعه آن در شهرهای اسلامی در رابطه شدید با تولیدکنندگان و مصرف کنندگان بوده است. این مجموعه به طور معمول از پیش و به طور کامل طراحی شده نبود؛ ایجاد بازارهای از پیش اندیشیده شده از زمان صفویه مورد توجه قرار گرفت. بازار اسلامی پیش از آنکه مکانی اقتصادی باشد مکانی فرهنگی، و اقتصاد نیز عاملی بر بستر فرهنگ بود. بیش از آنچه فرهنگ فراگیر شهر بر مناسبات بازار تاثیرگذار باشد، این فرهنگ بازار بود که کلیت مناسبات اجتماعی شهر تاریخی را تحت تاثیر قرار می داد. از دوره قاجار به بعد در اثر افول همه جانبه فرهنگ و اقتصاد ایران و از هم پاشیدگی سنت ها، در این بناها نیز انحطاط بارزی به چشم خورد؛ اما همچنان بازار از عناصر مهم کالبدی و اجتماعی شهر و قلب آن محسوب می شود.
درخصوص اصول کالبدی معرف هویت ایرانی ـ اسلامی بازارهای سنتی می توان به ضرورت پرهیز از تظاهر بازار، تعریف حداقلی از نقش فراغتی بازار، تغییر نقش اجتماعی ـ فرهنگی از بازار به مسجد و میدان آن، قابلیت بازار برای تعظیم شعائر دینی و قابلیت بازار برای انجام مراسمات دینی اشاره کرد. از شاخص های کالبدی ـ فضایی طراحی بازار مبتنی بر متون دست اول دینی)آیات و روایات( می توان به لزوم متذکر بودن فضا و کالبد بازار، لزوم تناسب الگوهای کالبدی ـ فضایی بازار با هویت اسلامی، مکان یابی بازار در موقعیت های فرا محلی اشاره کرد. شاخص های کالبدی ـ فضایی مبتنی بر اصول معماری و شهرسازی عبارتند از: اصل محصوریت فضایی، اصل تعیّن فضایی و پیوستگی بدنه محصور کننده، اصل ترکیب و کمپوزیسیون، اصل سادگی، اصل تناسب و مقیاس انسانی، اصل تقارن، اصل تباین، نظام سلسله مراتبی از بیرونی ترین فضاها به اندرونی ترین، و خصوصیت ایستایی و پویایی فضاها.
جستاری بر مراکز تجاری معاصر
از مهمترین نقدهای وارد بر نظام لیبرال سرمایه داری، ترویج روز افزون فرهنگ مصرف گرایی (در تقابل با الگوی مکتب اسلام) و همسو نمودن شاخص های کالبدی ـ فضایی طراحی مراکز تجاری با الزامات این فرهنگ است. |
مبانی فکری و اعتقادی حاکم بر هر جامعه بر سبک معماری و شهرسازی آن تأثیر بسزایی دارد. افول شاخص های کالبدی ـ فضایی اسلامی در بازارهای معاصر، ریشه در تأثیرات حاصل از مبانی فکری معاصر غرب بر معماری و شهرسازی ایران دارد. به بیانی روشن، اومانیسم یا انسان محوری به عنوان یکی از مبانی ایدئولوژی مکتب مدرنیسم، از بارزترین ریشه های نظام فکریِ حاکم بر اغلب نظریات معاصر غربی اعم از نظریات اقتصادی، اجتماعی و … است که نمود بیرونی این تفکر در حوزه اقتصاد به شکل گیری نظام لیبرال سرمایه داری منجر شده و تجسد کالبدی آن در بازارها و مراکز تجاری به عنوان بستر تکوین این مناسبات اقتصادی مشهود است.
لذا تحلیل تحولات کالبدی بازارها و مراکز تجاری معاصر بدون توجه عمیق به اقتضائات این نظام اقتصادی میسر نمی باشد. از مهمترین نقدهای وارد بر نظام لیبرال سرمایه داری، ترویج روز افزون فرهنگ مصرف گرایی (در تقابل با الگوی مکتب اسلام) و همسو نمودن شاخص های کالبدی ـ فضایی طراحی مراکز تجاری با الزامات این فرهنگ است. پایداری یک فرهنگ مبتنی بر دارا بودن یک زبان فرمی معتبر است. تغییر سریع زبان فرمی به هر دلیل، به معنی فقیر شدن آن فرهنگ است. در مراکز تجاری برخاسته از تفکر لیبرال، انتخاب فرم براساس عملکرد منتهی به از دست رفتن قدرت بیان محتوایی فرم ها و معنا شده است.
مقایسه بازارهای ایرانی ـ اسلامی با مراکز تجاری معاصر وجوه افتراق این دو را عیان می سازد. نظام فضایی معماری ایرانی، معنای صورت و ایده اولیه معمار را در عرصه معماری به نقشه پنهانی که حلقه اتصال عالم خیال به حس می باشد، تحویل می نموده است. نظام فضایی جبر و جزمیت، متناظر آن در معماری مدرن یعنی کارکردگرایی را ایجاب نمی کرده است. بلکه زیرنقشی بوده که جهت تجلی در عالم مادی, با همراهی صورت،”شکل” های مختلف معماری را به منصه ظهور رسانده است. شیوه بهره مندی از فضا در معماری ایرانی، شیوه درونگرایانه بوده که همواره مکانی را برای تمرکز و رفتن به “شدن” را تشخّص می بخشید. این برخلاف شیوه استفاده غربیان از فضاست که در آن شی عینی، عنصری مثبت است. در نظام فضایی بازارهای سنتی، فضاها در اطراف یک محور افقی شکل پذیرفته اند.
به عنوان یکی از اصول طراحی شهرهای سنتی، تعادل میان مسیر حرکتی و توقف ایجاب می کند بازار نقش اصلی خود به عنوان مسیر حرکتی و تجاری را حفظ نموده و مراکز محلات و مساجد به عنوان کانون توقف و استراحت عمل نمایند.
الگوی کلی مسیر حرکت و فضا مکث در مراکز خرید (راست) و در بازار سنتی(چپ)
الگوی کلی مسیر ارتباط حریم تجاری و حوزه خدماتی در مراکز خرید (راست) و در بازار سنتی(چپ)
بر اساس الگوهای فوق می توان اذعان نمود که تداخل حریم تجاری و خدماتی در مراکز تجاری معاصر باعث اختلال عملکرد ها و ایجاد مزاحمت در تردد افراد در حوزه تجاری می شود؛ در حالیکه تفکیک هوشمندانه این دو حوزه در بازارهای سنتی مانع از بروز چنین مشکلاتی می شد.
تلفیق مناسب پتانسیل هاي کالبدي و عملکردي بازار سنّتی به عنوان یک میراث جهانی در مراکز تجاری معاصر موجب بازآفرینی هویتی این آخرین می گردد. بیان موجز راهبردهای برگرفته از بازارهای ایرانی ـ اسلامی در طراحی مراکز تجاری معاصر از این قرار است: در بُعد کالبدی حفظ سادگی و اعتدال در تشخّص بخشی به کالبد، پرهیز از طراحی و اجرای فضاهای پاتوق در معرض دید، شناسایی دقیق الگوی اسلامی ـ ایرانی بازار و پرهیز از تقلید از الگوهای بیگانه، استفاده از نمادپردازی معنا گرا و فرهنگی ـ تاریخی در کالبد تجاری، ترکیب کاربری فرهنگی با کاربری تجاری، استفاده از نور طبیعی با اهداف اقلیمی کارکردی و معنوی، ارتباط فضای درون با طبیعت و محیط بیرون، توجه به وجود و تشخّص مساجد در بازار، در بُعد فرهنگی ـ کارکردی تقویت روابط اجتماعی از طریق ایجاد محیط هایی برای ایام و ساعات خاص، جانمایی اماکن تجاری و اصناف با محوریت مسجد، توجه به کنترل پذیری همگانی در طراحی فضای عمومی. کاربست راهبردهای فوق در طراحی مراکز تجاری جدید و حتی در مراکز تجاری معاصر موجود زمینه ساز هدایت آنها به سوی هویت ایرانی ـ اسلامی خواهد بود.
دکتر حسین اجاقی
استاد دانشگاه